تصحیح و ترجمه ی غزل عربی حافظ به فارسی
دکتر قاسم انصاری-قزوین
مقالهی محقق ارجمند جناب دکتر احمد مجاهد در شمارهی 17 ماهنامهی وزین حافظ،ص 37،مرداد 84،تحت عنوان «رفع اشتباه از یک غزل حافظ»قلمزن ناچیز این سطور را بر آن داشت که دیوان حافظ چاپ دانشگاه تبریز و شرح عرفانی غزلهای حافظ،ختمی لاهوری،نشر قطره را باهم مقایسه کنم و با استفاده از این دو نسخه،غزل عربی حافظ را-به زعم خود- بدین صورت تصحیح کنم:
1-
2-
3-
4-
5-
6-
7-
8-
9-
اگر این تصحیح،صحیح و مقرون به حقیقت باشد و مقبول طبع حافظپژوهان قرار گیرد،ترجمهی ابیات-با توجه به کار ختمی لاهوری-چنین میشود:
1-وقت آن نرسیده است که یاران مهربانی کنند؟/و عهدشکنان پشیمان شوند؟/ 2-خبر کسی که عهد و پیمان او شکسته/ و آتش اندوه در دلش بر افروخته،به گوش آنان نرسیده است؟/3-ای کاش خویشان و یاران بر آنچه بدین/امید بسته به آنان، گذشته است،میدانستند و عفو و ترحم میکردند/4-اشک و جوارح من از اندوه دلم حکایت دارد/شگفتا که بیزبان سخن میگوید؟!/5-موسم نوروز فرا رسید و دشت و دمن سبز شد/باده صاف و زلال گردید و مستان به ترنم آمدند/6-ای که در شکوه برتر از شاهانی!/پاداش تو با خدا -به ترنم در آی و نیکی را مغتنم شمار/ 7-یاران(پسر عموها)!جرعهیی به ما بنوشانید(به جرعهیی مهربانی کنید)/که میشود با اسباب و وسایل به فضل و بزرگی رسید/8-ماههایی هست که آرزومندان در آنها به آرزوی خود میرسند/امّا عیش و نوش بهار بر ما حرام است/9-همهی دوستان گنج و نعمتی دارند/حافظ بیچاره مستمند و زیاندیده است.
حشو قبیح71
علی میثمی تبریز
بیست و پنج سال است روی حافظ کار میکنم.به عقیدهی من،این بیت حشو قبیح است!حافظ این طوری نمیگوید. دربارهی این شعر فکر کرده و پیدا کردم.اینک تقدیم حافظپژوهان و حافظدوستان میکنم.
با در نظر گرفتن ایهام،کار همیشگی حافظ،صورت صحیح شعر این است:
کاغذین جامه72
حافظ گفته است:
یکی از رسوم دادخواهی در ایران، چنانکه از اشعار خاقانی شروانی،عطار نیشابوری و کمال الدین اسماعیل و جمال الدین عبد الرزاق اصفهانی(شاعران قرن ششم)پیداست،آن بوده است که در نقاط معینی از شهر که در مسیر و معبر حاکم یا وزیر مقتدر زمان بوده است، پرچم یا بیرقی به نام«علم داد»نصب میکردهاند،تا هرکس که بر او ظلمی رفته است،با پوشیدن پیراهنی کاغذین که با خط درشت شکایت او بر آن نوشته میشد،دادخواهی خود را به استحضار آن بزرگ برساند.چنانکه خاقانی در مقام تغزّل به این سابقه چنین اشارت کرده است:
عطار نیز در غزلی میگوید:
عطار در منطق الطیر نیز در داستان شیخ صنعان نسبت به مریدان شیخ که او را در روم با معشوقهی ترسایش رها کردهاند،با اشاره به همین رسم کهن میگوید:
کمال الدین اسماعیل نیز میگوید:
همین مضامین در اشعار شعرای قرون بعدی از جمله امیر خسرو دهلوی (651-725 ق./1253-1324 م.)،اوحدی مراغهای و حافظ دیده میشود.(تلخیص از تاریخ حقوق ایران،تألیف حسن امین)